وحي شيطاني

پدیدآورخلیل منصوری

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 3608 بازدید
وحي شيطاني

خلیل منصوری
ماهيت وحي چنان كه گفته شد، جز به شناخت ويژگي ها ، مولفه ها و آثارآن امكان پذير نيست. قرآن به عنوان كتاب وحياني خود به ويژگي ها آن در آيات مختلف و متعددي اشاره دارد. يكي از ويژگي هاي كه قرآن براي وحي بر مي شمرد، امكان تحقق و القاي وحي براي ابليس و شياطين است. به اين معنا كه جنيان نيز مي توانند وحي را القا كنند . البته تعابير قرآن درباره وحي و ماهيت آن گوناگون است . يكي از تعبيرات قرآن در باره وحي مساله القا است كه آن را در آيات متعددي هم به خدا و هم به ديگران و حتي شيطان نيز نسبت مي دهد. از سوي ديگر القا هم به القاي كلمات كتبي ( اذهب بكتابي هذا فالقه اليهم ؛سوره نمل آيه 28) و هم لفظي( فتلقي آدم من ربه كلمات؛ سوره بقره آيه 37 يا ملقيات ذكر در سوره مرسلات آيه 5) و هم امور وجودي نسبت داده شده است.درباره امر وجودي وحي قرآن مي گويد: يلقي الروح من امره علي من يشاء من عباده لينذر يوم التلاق(غافر 15)؛ به نظر مي رسد كه مراد از آن جبرئيل و فرشته وحي باشد ، هر چند كه احتمال آن نيز مي رود كه مراد از آن نور و يا روحي خاص باشد كه در باطن پيامبران تحقق مي يابد. به هرحال امري وجودي است نه كتبي (نوشتاري) و يا لفظي و گفتاري.
در اين نوشتار كوشش مي شود تا به چند پرسش و مساله درباره ويژگي هاي وحي و نيز خصوصيات وحي شيطاني ؛ هم چنين وحي و القاي شيطاني به پيامبران و مساله مناسخت؛ و نيزاهداف وحي شيطاني چون مجادله و زخرف القول و آزمون كه در آياني چون انعام 121 و 112 و سوره حج 53 آمده است، مطرح و تبيين و تحليل شود. به سخني ديگر، قران درباره وحي شياطين و ويژگي هاي آن و نيز بازشناسايي آن از وحي و القاءات الهي، مطالبي را بيان مي دارد كه در اين نوشتار كوشش مي شود تا در حد ظرفيت هاي فردي و نوشتاري، اين ويژگي ها شناسايي و تبيين و تحليل گردد.
قرآن يكي از ويژگي هاي وحي را وجود مناسب ميان دو سوي (فرستنده و گيرنده) آن مي داند. به اين معنا كه تا ميان دو سوي وحي تناسب و سخنيتي وجود نداشته باشد، وحي امكان تحقق نمي يابد. از اين رو، گفته شد كه براي ايجاد و تحقق نوعي سنخيت و تناسب ميان پيامبران بشري و خداوند، نيازمند نوعي معراج خاص و نزول ويژه اي از دو سوي فرستنده و گيرنده وحي است. به يك معنا دو سوي وحي ، همانند دستگاه فرستنده راديويي و تلويزيوني است كه امري گفتاري و شنيداري و يا ديداري را از طريق امواج به اين سو و آن سو مي فرستد . براي گرفتن اين امواج به دستگاهي ويژه به عنوان گيرنده نياز است كه گونه اي از مشابهت و مناسخت را با فرستنده داشته باشد. البته نياز نيست كه اين مشابهت و مناسخت كلي و همه جانبه و در همه ابعاد باشد، بلكه در ابعاد و جوانبي نياز است كه بتواند آن امواج را دريافت و تبديل به شنيدار و يا ديدار كند. گونه اي مشابهت و مناسخت ميان گيرنده و فرستنده وحي نيز همانند آن چه در باره امواج گفته شده نياز است. اين مناسخت ميان فرستنده وحي و گيرنده آن و نيز ظرفيت و توانمندي آن در بشر نهاده شده است و پيامبران با مدد و عنايت الهي و تلاش خود مي توانند آن را به فعليت در آورده و آن را ايجاد كنند.
بنابراين شكي نيست كه ميان دو سويه وحي ، مناسخت و مشابهت و يا نوعي از آن لازم و ضروري است . از اين رو در وحي شياطيني و القاءات آن نيز ميان دو سويه وحي چنين حالتي وجود دارد. قرآن درباره تحقق اين ويژگي در وحي شياطيني ( البته به عنوان تحقق اصل ويژگي و نه ويژگي خاص و انحصاري ) چنين مي گويد: و ان الشياطين ليوحون الي اوليائهم ليجادلوكم( انعام ، 121) ؛ شيطان ها به دوستان و اولياي خود وحي مي كنند تا با شما مجادله كنند.
در اين آيه مناسخت و مشابهت دو سوي وحي حتي اگر شياطيني باشد بيان شده است. به اين معنا كه اگر چنين مناسختي وجود نداشته باشد وحي انجام نمي شود. از آن جايي كه يك سوي وحي در اين جا شيطان ها به عنوان فرستنده هستند در آن سوي ديگر دوستان و اولياي ايشان قرار مي گيرند كه با شياطين نوعي مناسخت دارند. در حقيقت واژه اوليا و دوستان در اين جا بيانگر و اثبات كننده مناسخت ميان دو سوي وحي شيطاني است. همان گونه كه ميان خدا و پيامبرانش نوعي مناسخت وجود دارد ، ميان شيطان و اولياي اش نيز چنين مناسختي پديد مي آيد و براي ابليس و ديگر شياطين اين امكان فراهم مي آيد تا بر آنان وحي القا كنند.

هدف از القاي وحي شياطيني چيست؟

قرآن براي وحي شياطيني چند هدف بر شمرده است كه يكي از مهم ترين آن ها توانايي براي مجادله است. به اين معنا كه دوستان شيطان هر گاه در گمراهي و فساد و تباهي تا آن اندازه پيشرفت كنند كه ديگر همانند ابليس و شياطين شوند و اين صيرورت و دگرگوني در آنان كامل گردد در اين صورت به جهت مناسخت و مشابهتي كه با شياطين پيدا مي كنند در راستاي اهداف شياطيني به آنان وحي مي شود. شيطان در وحي خود به آنان مي آموزد كه چگونه در حق مجادله كنند و آن را تضعيف نمايند. اذهان انسان هاي ساده را مشوش كرده و آنان را به سخنان خود بفريبند. در حقيقت شياطين از طريق اوليا و دوستان انساني خود در جامعه انساني نفوذ كرده و از طريق آنان اهداف خود را پيش مي برند. مجادله در حق و با اهل حق ، شياطين را براي گمراهي انسان قوي تر مي كند. آن چه را كه خدا به حق براي راهنمايي انسان مي فرستد ، شياطين با القاءات خود به دوستان و اولياي خود به گونه اي مي نمايانند كه باطل و نادرست است. اين گونه فرصت سعادت را از نوع بشر مي گيرند. بنابراين مجادله با حق به عنوان يكي از اهداف از سوي خداوند براي وحي شيطاني بيان شده است. از اين رو كساني كه د رحق مجادله مي كنند بايد هوشيار و بيدار باشند كه اين مجادله وحي و القاي شياطين است و بايد از آن بپرهيزند تا رنگ رستگاي و سعادت را ببينند.
هدف ديگري كه قرآن براي وحي شيطاني بر مي شمرد، زخرف القول است، به معناي گفتاري كه زيبا و موجه شده باشد.(انعام 112) در حقيقت شياطين به دوستان و اولياي خود گفتار و كلماتي را وحي مي كنند كه در ظاهر زيبا و زراندود است ولي در باطن از محتواي باطل برخوردار مي باشد و هيچ آثار وجودي بر آن بار نمي شود. اين مساله نشان مي دهد كه شياطين براي رسيدن به هدف خود كه گمراهي بشر است (سوره نساء آيه 19) به بازسازي سازوكارهايش مي پردازد بدون آن كه هيچ گونه تغيير و دگرگوني اي در راهبردهاي خود ايجاد كند. اگر مجادله بارو ثمري نداشته باشد، مي توان با ظاهري پسنديده و واژگاني نرم و زيبا آدمي را فريفت. در اين راستا دوستان و اولياي شيطان وارد عمل مي شوند و با عبارات و وحي شيطاني كه در قالب زيبا و فريبنده القا مي شود مردمان را گمراه مي كنند.
هدف سومي نيز در قرآن براي القاءات شيطاني بيان شده است، ولي به نظر مي رسد كه اين هدف را نتوان از اهداف شيطان از القاءات دانست. ويژگي اين دسته از القاءات آن است كه به اولياي خود ، وحي و القا نمي كند بلكه به پيامبران القا مي كند. از آن جايي كه شيطان از توانايي بسياري در القائات برخوردار است و از نظر وجودي در مقامي است كه توانايي گرفتن امر را دارا مي باشد و براي اين منظور خود و گاه شياطين ديگر را به ملا اعلي و مراتب عالي مي فرستد( جاسوسي و رانده شدن به شهاب ثاقب ) آگاهي و اطلاعاتي را در اختيار دارد كه مي تواند با ياري آن ها به القاءات خود حتي در پيامبران اقدام كند. به اين معنا كه از نظر وجودي چنان كه ما را مي بيند و ما او را نمي بينم( يرونه هو و قبيلته و لاترونهم ) در آن جايگاهي نشسته است كه توانايي القا به سوي پيامبران را نيز دارا مي باشد. خداوند در قرآن درباره اين ويژگي و توانايي شيطان مي گويد: و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لا نبي الا اذا تمني القي الشيطان في امنيته فيسنخ الله ما يلقي الشيطان ثم يحكم الله آياته ليجعل ما يلقي الشيطان فتنه للذين في قلوبهم مرض و القاسية قلوبهم و ان الظالمين لفي شقاق بعيد؛ ما پيش از تو هيچ رسول و نبي اي را نفرستاديم مگر آن كه چون به خواندن آيات مشغول شد ( يا آروزي كرد) شيطان در سخن او ( آرزوي او) چيزي افكند، و خدا آن چه را شيطان افكنده بود نسخ كرد . سپس آيات خويش را استواري بخشيد و خدا دانا و حكيم است. چنين شود تا آن چه شيطان در سخن او افكنده براي كساني كه در دل هايشان بيماري است و نيز سخت دلان ، آزمايشي باشد و ستمكاران در اختلافي بزرگ گرفتارند.( حج آيات 52 و 53)
از اين آيات به دست مي آيد كه چه پيامبر( كساني كه پاسدار شريعت پيشين هستند) و چه رسول( كساني كه صاحب شريعت هستند) با القاءات و وحي شيطاني رو به رو بوده اند. اين القاءات در امنيه آنان جا مي گرفت و به صورت و شكل حكم و سخن و آرزو آشكار مي شد. ولي خداوند آن بخش باطل را كه قول و القاي شياطين بود، نسخ مي كرد و بر مي داشت حق را استوار و محكم مي ساخت.
قرآن هدف از اين مساله را آزمودن بيمار دلان و سخت دلان بيان مي كند . به اين معنا كه چنين امكاني براي شياطين فراهم آمده است تا مومن راستين از بيمار دل و سخت دل باز شناخته شود. از اين رو نمي توان اين هدف را هدف اصلي براي القاءات شيطاني و قصد و مراد جدي شيطان دانست بلكه هدفي الهي است تا مردمان از هم بازشناخته شوند. قرآن در آيات ديگري به مساله آزمون و آزمايش مردمان اشاره مي كند .(سوره عنكبوت آيه 2 و نيز نگاه كنيد آيات مرتبط به واژه بلا و ابتلا و فتنه و افتنان و...)
نكته اي كه درباره اين آيه بايد گفته شود آن است كه مراد از امنيه چيست ؟ آيا القاءات در سخن وحي اي است كه پيامبران و رسولان در هنگام خواندن آيات الهي با آن رو به رو مي گردند و يا آن كه مراد آروزهاست كه شياطين با توجه به آگاهي از آرزوهاي ايشان مي كوشد تا دخل و تصرفي كرده و آن را به سوي اهداف خود تغيير جهت داده و دگرگون سازد؟
آرزو خواست قلبي براي وقوع امري در گذشته و يا آينده است كه تحقق آن سخت ويا ناشدني است . آرزو با اميد و طمع و حسرت تفاوت دارد. اميد در امور ممكن و حسرت در چيزهاي قريب الوقوع به كار مي رود (التحقيق في كلمات القرآن ، بجنوردي) و حسرت ، افسوس بر گذشته است به گونه اي كه قابل جبران نيست. يكي از كاربردهاي واژه امنيه، آروز است.( نگاه كنيد : ترجمه تفسير الميزان ج 14 ص 552 چاپ مدرسين 1367) بنابراين ممكن است گفته شود كه شياطين مي كوشيدند در آرزوهايي هدايتي ايشان نسبت به مردم تصرف كنند و با ايجاد نوعي القا، پيامبران و در نتيجه مردمان را از زبان آنان را گمراه كنند. چنان كه شيطان در وعده نخست خود پس از سرباز زدن از سجده و رانده شدن از درگاه الهي گفت: و لامنينهم و لامرنهم ...( سوره نساء آيه 119) اين ايجاد امنيه و القاي آرزوها از سوي شيطان خاص برخي نيست بلكه شامل همگان مي شود ولي خداوند در همان جا مي فرمايد كه اين امكان از تو نسبت به پيامبران سلب مي شود كه آنان را گمراه كني و شيطان نيز تصديق مي كند كه: الا عبادك المخلصون، اما اين بدان معنا نيست كه القائاتي نداشته باشد ولي اين القائات نسبت به آنان كار ساز نيست و درباره ديگران به ويژه اوليا و دوستان وي تاثير گذار خواهد بود( همان پيشين) . بنابراين هدف شياطين از القاي وحي شيطاني در امنيه پيامبران ، ايجاد زمينه هاي شك و ترديد در ديگران است. اين گونه مي شود كه دو دسته از انسان ها يعني بيماردلان و سخت دلان در پي اين القائات رفته و گمراهي را در پيش مي گيرند. البته اين ويژگي آزمون و فتنه تنها از راه القائات شيطاني انجام نمي گيرد. روش هاي متنوع و متفاوتي را خدا براي آزموني بشر و ابتلا او براي ساختن انسان كامل در پيش مي گيرد. حتي گاه در گزارش هاي قرآني ديده شده است كه آيات الهي خود از اين خصوصيت آزموني برخوردارند. قرآن در آيات بسيار حكايت مي كند كه هر آيه وحياني الهي ، براي مومنان هدايت و براي گمراهان وكافران دامن زدن به گمراهي است.(سوره اسراء آيه 82) اين شامل همه آيات محكم و متشابه مي شود و خاص متشابهات نيست كه از خصلت دوگانگي برخوردار مي باشد و موجبات فتنه و آزمون را فراهم مي آورد.(سوره آل عمران آيه 7 ) بنابراين خصلت آزموني ويژگي القائات شيطاني نيست و نمي توان آن را هدف شيطان بر شمرد. در حقيقت آن چه شيطان مي جويد گمراهي انسان است ولي خداوند همين هدف شيطان را به صورت آزموني براي انسان در مي آورد .
معناي ديگري كه براي امنيه گفته اند، فرض و تقدير است. برخي ديگر آن را به معناي تلاوت و قرائت دانسته اند.( ترجمه الميزان ، همان جا)
نويسندگان تفسير نمونه درباره اين واژه چنين مي نويسند: ريشه اصلي اين واژه ماده مني است . در اصل به معناي تقدير و فرض است و اگر به نطفه انسان و جانور مني مي گويند به خاطر اين است كه صورت بندي از طريق آن انجام مي گيرد. و اگر به مرگ "منيه" مي گويند به خاطر آن است كه اجل مقدر انسان در آن فرا مي رسد. آرزوها را از اين رو تمني مي گويند كه انسان تقدير و تصوير آن را در ذهن خود مي گيرد . نتيجه آن كه ريشه اصلي اين كلمه در همه جا به معناي تقدير و فرض و تصوير باز مي گردد. (تفسير نمونه ذيل آيات مورد بحث سوره حج)
در ادامه تفسير نمونه تاكيد مي كند كه معناي تلاوت براي اين واژه نادرست و بعيد از كاربردهاي عربي است و نمي توان آن را به معناي تلاوت و قرائت دانست؛ هر چند كه با افسانه غرانيق هماهنگ داشته باشد. ( همان جا)
القاي در امنيه بر پايه معناي نخست اين است كه ما هيچ پيامبري را نفرستاده ايم مگر آن كه هر گاه آرزويي كرد و رسيدن به مقصد و هدف ديني خود را خواست شيطان در امنيه او القا و وحي كرد و در آرزويش دست انداخت و مردم را در دين او وسوسه كرد و ستمكاران را بر انگيخت تا پيامبري را از هدفش دور سازد. ولي خدا دخل و تصرف شيطاني را زايل نمود و آيات خودش را استوار و حاكم ساخت.
معناي دوم آن است كه ما هر پيامبري را كه فرستاديم وقتي او آيات الهي را مي خواند شيطان شبهه هايي را در دل هاي مردمان مي افكند و ايشان را وسوسه مي كرد تا با آن آيات به مجادله بر خيزند و ايمان مومنان را سست و فاسد سازند ولي خداوند آن چه از شبهات كه شيطان به كار مي برد باطل كرد و پيامبرش را موفق به رد آن شبهات نمود و يا آيه اي نازل كرد تا آن را رد كند.
اين القائات در دو دسته تاثير گذار است كساني كه بيمار دل هستند و حالت تعقل در آنان از ميان رفته است و به چيزهايي كه بايد به طور طبيعي معتقد مي شدند نمي تواند معتقد شوند و شك مي كنند. دسته دوم سنگ دلان هستند و آنان كساني هستند كه عنصر عاطفه در ايشان مرده است و عواطف رقيقي را كه قلب ادارك مي كند و واكنش عاطفي از خود نشان مي دهد را بروز نمي دهد. تواضع و خشوع ندارد و از رحمت و لطف و مهرباني در او خبري نيست.
علامه طباطبايي در باره بيماردلان و سنگ دلان مي نويسد: آن قلبي است كه حقي را زود تصور مي كند ولي دير تصديق و باور مي كند و سنگ دلان كساني هستند كه هم ديرتصور و هم دير تصديق مي كند.(ترجمه تفسير الميزان ص 554)
وي بر اين باور است كه القائات شيطاني كه زمينه را عليه حق و اهل آن تباه مي سازد، هر چند مستند به شيطان است ولي از آن جايي كه همه در ملك اويند بدون اذن او تاثيري نخواهد داشت . اگر تاثير مي گذارد به جهت مصلحتي است كه در آن است كه همان آزمون بشر است.( اسراء آيه 20)
مطبي كه بايد بر آن تاكيد كرد عصمت پيامبران در تلقي و حفظ و بيان است. به اين معنا كه هم در گرفتن وحي و هم حفظ آن و هم در بيان و ارايه آن برخوردار از عصمت هستند. اين مساله با توجه به آيات ديگر به خوبي اثبات شده و مي شود . حتي اين آيه نيز مثبت عصمت است به اين معنا كه حتي القائات شيطاني اگر به صورت سخن باشد نسخ مي شود و تنها آيات الهي استوار و پا برجاست . به اين معنا كه اگر تصرفي براي شيطان باشد اين تصرف در حوزه هاي سه گانه نيست و شيطان نمي تواند در زبان رسول تصرف كند و آياتي را به عنوان قرآن جا بزند ؛ زيرا اين مخالف عصمت و هدف ارسال پيامبران از سوي خداست. به اين معنا كه تصرف در بخش هاي سه گانه موجب سلب اعتماد به آن چه پيامبر آورده مي شود و افزون بر لغويت وحي موجبات دوري از هدف فراهم مي آيد كه بيان هدايت است.

مقالات مشابه

آسيب شناسي ديدگاه يوري روبين در مورد «اصالت وحي»

نام نشریهقرآن‌پژوهی خاورشناسان

نام نویسندهحسن رضایی هفتادر, مهدی همتیان

الميزان و تحليل وحي

نام نشریهمعرفت کلامی

نام نویسندهمصطفی کریمی

درجات معنای واژه ها در قرآن کریم با رویکرد به مفهوم واژه «وحی»

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهحسن نقی‌زاده, سهیلا پیروزفر, ندا خداشناس فیروزآبادی

بررسی کارکرد تذکری وحی

نام نشریهثقلین

نام نویسندهرضا برنجکار, مهدی نصرتیان اهور

گفت وگوهاي توحيدي خداوند با پيامبران

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهحمیدرضا بصیری, نادیا تبریز

چگونگی وحی نبوت از دیدگاه قرآن و روایات

نام نشریهکلام اسلامی

نام نویسندهعلی ربانی گلپایگانی